تجربه تقارن یا همزمانی معنادار، به احساس درک ارتباطات عمیق بین رویدادهای ظاهراً تصادفی اشاره دارد، مانند زمانی که به فردی فکر میکنید و ناگهان او را ملاقات میکنید یا نمادهای تکرارشونده را در زندگی روزمره مشاهده میکنید. کارل یونگ این مفهوم را معرفی کرد و آن را نشانهای از پیوند ناخودآگاه فرد با جهان بیرون دانست. از دید روانشناسی، این تجربه میتواند ناشی از تمایل ذهن به یافتن الگوها (اپوفینیا) باشد، که در برخی موارد به خلاقیت منجر میشود، اما در موارد شدید با اختلالاتی مانند پارانویا یا اسکیزوفرنی مرتبط است. مطالعات نشان میدهند افرادی که چنین تجاربی را گزارش میکنند، اغلب حس معنای بیشتری در زندگی دارند، هرچند مرز بین درک شهودی و توهمآمیز بودن این رویدادها مبهم است. علوم اعصاب نیز نقش دوپامین و فعالیت سیستم لیمبیک را در این فرآیند بررسی کردهاند. در نهایت، تقارن میتواند هم تجربهای روحانی و هم چالشی برای تشخیص واقعیت از تصور باشد.
پادکست این متن را از این لینک بشنوید.