در بخش قبلی درباره نوعی از تجربیات روحانی با عنوان تجارب عرفانی/ رازآلود توضیحاتی ارائه شد. در این بخش درباره نوع دیگری از تجربیات روحانی با عنوان تجارب زیباییمحور و حیرت (Aesthetic experiences and awe) توضیحاتی از پی خواهدآمد.
به تجربیات حیرتانگیزی که در زندگی از سر گذراندهاید، فکر کنید. برای مثال به این فکر کنید که در طبیعت مشغول گشتوگذار باشید و یا یک شاهکار هنری را مشاهده کنید که برایتان بسیار منقلبکننده باشد. حتی ممکن است به آهنگی گوش دهید و وضعیت وجودیتان تحت تاثیر آن قرار گیرد. این تجربیات چه ویژگیهایی دارند که جلب توجه میکنند؟ در شرایطی که این تجربیات را داشتید، چه احساسات و افکاری را تجربه کردهاید؟ اگر تجربیاتی از این دست در حال حاضر برای شما رخ دهد، چه حسی به شما دست میدهد؟ نکته مهمی که در این تجربیات باید به آن اشاره کرد، این است که در حالی که تنها بخشی از افراد تجربیات روحانیای که در اپیزودهای قبلی به توضیح آنها پرداختیم را تجربه کردهاند، به نظر میرسد که تقریبا همه افراد تجربیات زیباییمحور و حیرت را از سر میگذرانند.
برای بررسی ویژگیهای مهم تجربیات زیباییمحور و حیرت، تحلیل عاملی انجام شده و مواردی که این تجربیات شامل آنها هستند، مشخص شدهاند. یکی از این موارد، این است که افراد در هنگام تجربه این نوع از تجربیات گزارش میکنند که زبانشان از شدت زیبایی و حیرت قاصر است و نمیتوانند در برابر زیبایی دنیای طبیعی حرفی بزنند. این افراد بیان میکنند که در برابر جهانی که مشاهده میکنند، حیرت تمام وجودشان را فرا میگیرد. افرادی که چنین تجربیاتی را از سر میگذرانند، در برابر شاهکارهای هنری نیز چنین احساساتی را ابراز میکنند. آنها بیان میکنند که در برابر قطعه هنری که مشاهده میکنند یا میشنوند، احساس حیرت میکنند. همچنین این افراد گزارش میکنند که در برابر زیبایی قطعه هنری منقلب شده و بیان میکنند که با دیدن یک اجرای عالی و درخشان، در سطح عمیقی از وجودشان تحولاتی رخ داده و تکانی میخورند.
پژوهشهای زیادی درباره این تجربیات صورت گرفته و در هر کدام از این پژوهشها، مثالهایی از افرادی شرح داده شده است. بررسی این مثالها موجب میشود که به چگونگی بروز و ظهور این تجربیات در دنیای امروزی پی ببریم. برای نمونه در یکی از مطالعات، مثالی به این صورت شرح دادهشدهاست:«در تعطیلات زمستانی، لحظهای که چشمم به منظره دریاچه یخزده افتاد، حیرت تمام وجود مرا فرا گرفت و از شدت حیرت دهانم باز ماند. منظرهای که در مقابل چشمانم بود، واقعا زیبا و درخشان بود. چشمانم از شدت زیبایی برق میزد و صورتم کاملا حیرتزده بود». نمونه بعدی، به این صورت است:«در حال تماشای سخنرانی ایلان ماسک[۱] درباره انتقال انسانها به مریخ بودم. هنگامی که ماسک مراحل آمادهسازی برای این انتقال را توضیح میداد، این احساس را داشتم که گویی به زمین چسبیدهام. کاملا جذب این موضوع شده بودم و از مقیاس بزرگی که ماسک در حال صحبت درباره آن بود، بسیار حیرتزده شده بودم». نمونه دیگر از این تجربیات به این شرح است:«یکی از مواقعی که در آن به شدت حیرتزده شده بودم، زمانی بود که من و همسرم برای سپری کردن ماه عسل به کوهستانهای راکی رفتیم. تا به آن زمان، هیچ گاه از ایالت میزوری خارج نشده بودم و نمیتوانستم عظمت این منظره را در ذهن خودم جای دهم و این زیبایی و عظمت در مخیلهام نمیگنجید».
تجربیات زیباییمحور و حیرت هنگام مشاهده مناظر طبیعی یا شاهکارهای هنری برانگیخته میشوند. زیباییهایی که در این مناظر یا شاهکارها مشاهده میشوند، دارای نظمی هستند که در درون پدیده پنهان و نادیده است. همین نظم پنهان و نادیده باعث میشود که این تجربیات ذیل تجربیات روحانی قرار بگیرند. البته باید توجه کرد که لزوما این تجربیات همراه با درک این نظم نادیده نیست و ممکن است افراد در تجربیات زیباییمحور خود نظمی را درک نکنند، اما در گزارشاتی که درباره تجربیات روحانی خود ارائه میدهند، تجربیات زیباییمحور/ حیرت را در زیر چتر تجربیات روحانی قرار دهند.
رماننویس ایرلندی با نام جیمز جویس[۲] به این نوع از تجربیات اشاره کرده و بیان میکند:«دو نوع هنر وجود دارد. نوع اول هنر حقیقی است. این نوع هنر ظرفیتی را درون خود دارد که میتواند با استفاده از آن وضعیت ثبات و شفافیت ذهن و هماهنگی را ایجاد کند. نوع دوم هنر، هر چیزی به غیر از هنر حقیقی است که کارکرد هنر حقیقی را ندارد. هنری که ذهن را در وضعیت ثبوت و شفافیت قرار نمیدهد، نوعی پورنوگرافی است! زیرا باعث ایجاد خواستههایی در انسان میشود و او را وسوسه میکند که به چیزی جذب شود یا از چیزی دوری کند». از نظر جویس هنر حقیقی برانگیزاننده تجربه روحانی است و باعث آرامش زیباییمحور میشود. او در این باره مینویسد:«کیفیت عالی و زیبایی و درخشش یک قطعه هنری توسط ذهنی که مجذوب کلگرایی و هماهنگی آن اثر هنری شده است، درک میشود. لحظه درک شدن، لحظهای سرشار از سکوت و لذت از زیبایی است که باید آن را نوعی تجربه معنوی دانست».
ویلیام جیمز نیز درباره این تجربیات سکوت نکرده و اشاراتی به آنها داشته است. برای مثال در یکی از فصول کتاب تنوع تجربیات دینی از زبان فرد دیگری چنین نقل میکند:«این تجربه شادی زیادی را برای من به همراه داشت. گویی که این شادی برای من مقدر شدهاست. نمیدانم که چه ارتباط پنهانی وجود داشت که باعث شد من در یک شاخه گل، زیبایی بینهایتی را نظارهگر باشم». به علاوه، جیمز در پاورقی کتاب تنوع تجربیات دینی، به تبیین خانم پافر[۳] از تجربیات زیباییمحور/ حیرت اشاره میکند و آن را چنین نقل میکند:«آیا میدانید که چرا در تجربهای مثل تجربه زیباییمحور و حیرت، درک از خویشتن کمرنگ میشود و فرد با موضوع یا پدیده مورد مشاهده احساس پیوند میکند؟ زیرا موتور تطبیق و سازگاری او ناپدید میشود. به این معنا که این موتور، توان مطابقت و تنظیمی را دارد که بین دو موضع رابطه به وجود می آورد. موضع ثابتی که در پسزمینه آگاهی قرار دارد که همان خود یا self است و موضعی که همواره پیش روی چشم قرار دارد و در حیطه توجه است. موتور تنظیم و تطابق همواره در رفت و برگشت بین این دو موضع است و توجه را از پسزمینه به پیش رو منتقل میکند و برعکس. در تجربیات زیباییمحور و حیرت، موتور تنظیم محو و کمرنگ میشود و عملکردش را انجام نمیدهد. بنابراین حالت یکپارچگی ایجاد میشود».
با توجه به اینکه هیجانات و احساسات در این تجربیات نقش مهمی را ایفا میکنند، از این رو توجه به روانشناسی هیجانات و احساسات در شناخت این تجربیات حائز اهمیت است. حیرت یکی از هیجانات جهانشمول بشری است که در تجربیات زیباییمحور به چشم میخورد. پُل اِکمن[۴] از جمله اولین روانشناسانی است که به مطالعه و بررسی در حیطه هیجانات در سطح گسترده جهانی پرداخته است. اِکمن بیان میکند که ماهیچههایی از صورت که در بروز هیجانات نقش دارند، توسط تمامی انسانها قابل درکاند. این هیجانات جهانشمول عبارتند از: شادی، غم، ترس، خشم، انزجار یا چندش و تعجب. هر کدام از این هیجانات پیامدهای رفتاری و بروز چهرهای متفاوتی دارند. البته روانشناسان بعدی دستهبندیهای دیگری از هیجانات ارائه دادهاند که از نظر تعداد، بیشتر از دستهبندی اکمن است. به عنوان مثال، هیجانات دیگری همچون شرم، خجالت و احساس گناه به دستهبندیها اضافه شدهاست.
همه پژوهشگران در جهانشمول بودن هیجانات گفتهشده توافق ندارند. به عنوان نمونه پژوهشگری همچون لیزا بَرِت[۵] با جهانی و بین فرهنگی بودن هیجانات مخالف است. اما در هر صورت پژوهشهای اکمن و همکاران پایهگذار بررسی هیجانات است که حیرت یا awe یکی از این هیجانات میباشد. بعدها پژوهشگرانی همچون داچر کِلتنِر[۶] و جاناتان هایت[۷] بررسیهای بیشتری بر روی هیجان حیرت انجام دادند و آن را به عنوان هیجان مثبت ویژهای در نظر گرفتند که قابل مطالعه است. مقاله مهمی با عنوان «بررسی حیرت» نوشته شده و در این مقاله، حیرت به عنوان هیجانی اخلاقی، معنوی و زیباییمحور معرفی شدهاست. در این مقاله حیرت به دو جزء تقسیم شده است. جزء اول، احساس عظمت و فراخ بودن است و جزء دوم، تلاش برای گنجاندن عظمت درک شده در چهارچوبهای فعلی ذهنی خود فرد است. برای مثال هنگامی که برای اولین بار سوار هواپیما میشوید، ذهن شما سعی در گنجاندن این تجربه جدید در چهارچوب خود را دارد اما این تجربه در دفعات بعدی عادی میشود.
این احساس عظمت میتواند درباره مفهوم باشد و یا به معنای ادراکی آن باشد. عظمت در معنای ادراکی بیانگر پدیده بسیار بزرگی مانند رشتهکوههایی در کنار هم است. عظمت در معنای مفهومی بیانگر ایده یا اندیشه بزرگی است. برای نمونه، مثال انتقال انسانها به مریخ توسط ایلان ماسک یا مشاهده سطح بالایی از توانمندی یا فضیلت در فردی دیگر، مثال هایی از عظمت در معنای مفهومی است. فضیلت برای مثال در شخصی که در مقابل ظلم و استبداد می ایستد و هزینه های آن را می پردازد ممکن است مشاهده کننده را به حیرت اندازد.
پژوهشهایی نیز در حیطه چگونگی سنجش حیرت انجام گرفتهاند. مقیاسی که برای سنجش حیرت به دست آمده، توسط دیوید ییدن[۸]، اسکات بری کافمن[۹] و داچر کلتنر در سال ۲۰۱۹ طراحی و ارائه شدهاست. در این مقیاس بر روی شش مولفه حیرت تاکید شده است. اولین مولفه، عظمت ادراکی است. مولفه بعدی، گنجاندن عظمت درکشده در چهارچوبهای فعلی ذهنی است. مولفه دیگر، تغییر یافتن ادراک از زمان است. مولفه بعدی، احساس کمرنگ شدن خود است. مولفه دیگر، پیوند با هستی است و مولفه آخر، تغییراتی است که از لحاظ فیزیولوژیکی در فرد ایجاد میشود. مولفههای بیان شده کمابیش درباره تجربیات زیباییمحور نیز صدق میکنند.
عباراتی که بیانگر این مولفهها در مقیاس سنجش حیرتاند، عبارتند از:«من احساس کردم که در محضر پدیده عظیمی بودم» برای مولفه عظمت ادراکی، «من تلاش کردم که همه چیزی را که در حال مشاهده آن بودم، درک کنم» برای مولفه گنجاندن عظمت درکشده در چهارچوبهای فعلی ذهنی، «احساس کردم که گذر زمان کند شد» برای مولفه تغییر ادراک از زمان، «احساس کردم که خود من کمرنگ شد» برای مولفه احساس کمرنگ شدن خود، «احساس کردم که با همه چیز در جهان پیوند دارم» برای مولفه پیوند با هستی و در نهایت «احساس کردم که مو به تنم سیخ شد» برای آخرین مولفه یا همان تغییرات فیزیولوژیکی در فرد.
با توجه به مولفههایی که برشمردیم، حیرت به دلیل داشتن دو ویژگی مهم کمرنگ شدن خود و پیوند با هستی، در ذیل تجربیات خود استعلایی قرار میگیرد. حیرت مرز میان احساس و وضعیت تغییریافته آگاهی است؛ به این معنا که هیجان ها به راحتی در روایت های روزمره ما از زندگی می گنجند اما در تجارب تغییر یافته آگاهی این روایت ها هستند که زیر و زبر می شوند. تجربه حیرت وضعیتی بین این دو حالت است. جاناتان هایت نیز درباره حیرت بیان میکند:«چیزی در مورد مشاهده عظمت و زیبایی طبیعت است که باعث می شود خود یا self کوچک و غیر مهم تلقی میشود و هر چیزی که خود را محدود میکند، فرصتی برای تجربه معنوی ایجاد میکند». طبیعت و هنر در برانگیختن تجربیات روحانی نقش مهمی را ایفا میکنند.
یکی از احساساتی که شباهت زیادی به حیرت دارد، والایی یا elevation است. احساس والایی هنگامی بروز مییابد که فرد شاهد رفتارهای عالی اخلاقی و انسانی از سوی فرد دیگری باشد. این احساس متشکل از امیدواری، صمیمیت و نزدیکی و تحسین است.
احساس دیگری که به حیرت و والایی شباهت زیادی دارد ولی در عین حال، هویت مختص خودش را داراست، کاما موتا (kama muta) نام دارد. این احساس بیانگر حالتی است که در آن انسان از شدت منقلب شدن درونی، به گریه میافتد. جاناتان هایت درباره این احساس بیان میکند:«نوع دیگری از اشک ریختن وجود دارد که ارتباط زیادی با عشق ورزیدن ندارد و بیشتر درباره لذت دریافت عشق و علاقه از دیگران است. مهم نیست که مخاطب عشق و علاقه شما باشید و یا دیگری عشق و علاقهای دریافت کند و شما شاهد آن باشید. اشک ریختن در این هنگام به عنوان پاسخی برای بروز شجاعت، محبت و مهربانی دیگران است». در کل میتوان بیان کرد که این احساسات مانند پلی بین هیجانات معمول انسانها و تجربیات فوقالعادهای است که موضوع این کتاباند.
پژوهشی در سال ۲۰۲۱ درباره حیرت و احساسات مرتبط با آن صورت گرفت و نشان داد که حتی افرادی که با شما بسیار صمیمی و نزدیکاند، میتوانند حیرت را در بستر زندگی روزمره برای شما به وجود بیاورند؛ هر چند که ممکن است شدت حیرتی که در این بستر به وجود میآید، از شدت حیرتی که افراد با مشاهده در جهان طبیعی حس میکنند، کمتر باشد. در هر صورت میتوان این برداشت را داشت که حیرت پاسخی عادی به امری فوق عادی است و یا برعکس حیرت میتواند پاسخی فوق عادی به امری عادی باشد.
پدیده یا اثری که بیارتباط به بحث حیرت نیست، اثر نگاه کلی یا نگاه از بالا (The Overview Effect) است. این اثر میتواند باعث ایجاد احساس عظمت ادراکی و مفهومی شود. این اثر در کسانی که کره زمین را از خارج از زمین در فضا مشاهده کردهاند، دیده میشود. برای بررسی این اثر، گزارشاتی از فضانوردانی که زمین را از فاصله دور مشاهده کردهاند، دریافت کردیم و متوجه شدیم که مواردی در گزارشات این افراد پرتکرار است. اولین مورد، توجه کردن و تمییز دادن زیبایی عمیقی است که در این گزارشات به چشم میخورد. دومین مورد، احساسات بسیار قدرتمندی از جانب این افراد است که قابل انتظار نبودند. زیرا فضانوران افرادی فنی و محاسباتی به حساب میآیند که با مسائل به صورت احساسی برخورد نمیکنند. آخرین مورد، احساس پیوند با انسانها و موجودات و در نظر گرفتن زمین به عنوان یک کل است. به عنوان مثال گزارش یکی از فضانوردان به این شرح است:«بیان اینکه تا چه حد مشاهده زمین از فضا جادویی و خاص است، برایم بسیار سخت است. این منظره زیبایی خیرهکنندهای دارد و با مطالعات و آموزشهای قبلی که داشتهاید، به هیچوجه آمادگی روبرو شده با حیرتی که قرار است تجربه کنید را نخواهید داشت». فضانورد دیگری در گزارش خود بیان میکند:«شما خود را با شهر و کشور خودتان معرفی کرده و هویتیابی میکنید. این درحالی است که تمامی این هویتیابی با نگاه کردن از فضا به کره زمین تغییر می کند. هنگامی که مشغول تماشای زمین از فضا هستید، احساس میکنید که شما نماینده تمامی انسانهایی که در زمین زندگی میکنند، هستید و به عبارتی آنها شما هستند و شما، آنها. در آن لحظه حس میکنید که تکهای از کلیت حیات هستید». در گزارش فضانورد دیگری چنین بیان شده است:«من هنگام مشاهده زمین از فضا برای اولین بار واقعا این احساس را داشتم که کره زمین یک موجود زنده سرحال است و مانند انسان دارای رگ و خون است. در همین حین به خود گفتم که اینجا، جایی است که تو در آن زندگی میکنی و واقعا جادویی است». فضانورد دیگری درباره تجربه خود میگوید:«شما احتمالا توصیفات دیگران از اینکه زمین از فضا به چه شکل است را شنیدهاید. اما هیچ چیز نمیتواند این آمادگی را در شما ایجاد کند که قرار است با چه پدیدهای مواجه شوید. هنگامی که زمین را از بالا مشاهده میکنید، به شدت زیباست؛ زیباتر از هر تصویری که تا به حال مشاهده کردهاید. این تجربه واقعا دربردارنده سطح بالایی از احساس است. زیرا شما از زمین فاصله دارید ولی احساس پیوند بالایی را با آن تجربه میکنید که قبلا هیچگاه تجربه نکردهاید».
بسیاری از فضانوردان نیز بیان میکنند که خیره شدن به زمین یکی از فعالیتهای معنادار و لذتبخش است که در ایستگاه فضایی به آن مشغول میشوند. حتی یکی از کارکنان ایستگاه فضایی بیان کرده که چرا برنامه کاری آنها به حدی فشرده است که زمان کافی برای مشاهده و هضم منظره زیبایی که میبینند، وجود ندارد. به نظر میرسد که این تجربه زیباییمحور و حیرت زندگی شخصی فضانوردان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد؛ زیرا طی نظرسنجیهایی که از فضانوردان به عمل آمده، آنها بعدها بیشتر از افراد عادی به فعالیتهای بشردوستانه و حمایت از محیط زیست مشغول میشوند.
از اثر نگاه کلی که توضیحاتی را به همراه مثالهایی درباره آن ارائه کردیم، میتوان برای تبیین پیامدهای مثبت تجربیات روحانی استفاده کرد. اثر نگاه کلی همواره به عنوان تجربه نگاه از فضا به کره زمین در بین فضانوردان در نظر گرفته میشود. اما اگر به صورت استعاری به این اثر فکر کنید، میتوانید از آن برای توضیح تجربه فرد در دیدن خود و زندگی از منظری متفاوت استفاده کنید. در کتاب «چگونه ذهنیت خود را تغییر دهید» در سال ۲۰۱۹، مایکل پولن[۱۰] روزنامهنگار چنین بیان میکند:«اثر نگاه کلی را میتوان به صورت استعاری برای نشان دادن اثرات درمانی مواد روانگردان به کار برد. من تاثیر مثبت اثر نگاه کلی را در حین گفتگویی که با داوطلبان مصرف روانگردان داشتم، مشاهده کردم. در بین این داوطلبان افرادی بودند که توانسته بودند بعد از تجربه استفاده از روانگردانها، مصرف مواد مخدر را کنار بگذارند. گویی این افراد نیز همانند فضانوردان سفر کرده بودند؛ با این تفاوت که سفر آنها، سفری درونی بود».
پولن در توضیح پدیدهای که مشاهده کرده بود، بیان میکند:«افرادی که داوطلب مصرف روانگردان شدهبودند، نگاه کلیای را درباره زندگی خودشان به دست آوردند. این نگاه باعث تغییر جهانبینی فرد و اولویتهایش میشود. از این طریق افراد میتوانستند عادات قدیمی خود را کنار بگذارند؛ حتی گاهی این ترک عادت برای آنها بسیار ساده اتفاق میافتاد». پژوهشهای زیادی درباره نتایجی که پولن از آن با عنوان تغییر دیدگاه یاد میکند، انجام شده و نتیجه این بوده که تغییر دیدگاه در بسیاری از تجربیات روحانی گزارش شده و پدیده شایعی محسوب میشود.
البته باید توجه کرد که علاوه بر پیامدهای مثبتی که بیان کردیم، ممکن است نیمه تاریکی نیز برای حیرت و احساسات مرتبط با آن وجود داشته باشد. برای نمونه عظمتی که فرد ادراک میکند و یا سعی در گنجاندن آن در چهارچوبهای فعلی ذهنی دارد، میتواند تا حدودی رعبآور باشد. در راستای نیمه تاریک حیرت و احساسات مرتبط، پژوهشی در سال ۲۰۱۷ به وسیله گوردُن[۱۱] و همکاران صورت گرفت که نتایج بیانگر این بودند که حیرت میتواند با محرکهای تهدیدکننده در ارتباط باشد. برای مثال حیرت میتواند هنگام دیدن رعدوبرق رخ دهد و احساسات منفی همچون ترس و ناراحتی را به همراه داشته باشد. در سال ۲۰۱۷ پژوهشی کیفی انجام شد که نتایج حاکی از آن بودند که احساسات و هیجانات منفی میتوانند با حیرت همراه باشند. برای مثال ممکن است فرد در برابر تجربهای مضطرب شود و دریابد که این تجربه فراتر از ظرفیت اوست و مرعوب آن تجربه شود. از نظر شوپنهاور، انسان هنگامی حیرت را از جنبه تاریک آن تجربه میکند که در حال تفکر درباره اندازه و بزرگی جهان باشد.
نتایج پژوهشها میتواند با یافتههای مطالعات با اندیشههای فلسفی درباره امر جلیل (sublime) مرتبط باشد. امر جلیل دربردارنده جزء مثبت و وجدآور و در عین حال محتوای هراسآور نیز میباشد. امر جلیل از لحاظ فلسفی بررسی و تحلیل شده است. فیلسوفی با نام ادموند بروک[۱۲] به بررسی امر جلیل پرداخته و بین امر جلیل و زیبایی تفاوتهایی قائل شده و این دو را از هم تفکیک کرده است. به این صورت که امر جلیل حائز این است که ذهن را به سمت حیرت و در عین حال به سمت وحشت حرکت دهد. کانت[۱۳]، فیلسوف آلمانی بیان میکند که بین امر جلیل و زیبایی تفاوت وجود دارد و اعتقاد داشت که امر جلیل بیانگر نوعی احساس بی حد و حصر و بدون مرز بودن است. شوپنهاور نیز مثالی از زیبایی و تفاوت آن با امر جلیل را بیان میکند. شوپنهاور مثال گل را برای زیبایی بیان میکند. برای امر جلیل نیز بیان میکند که به عنوان مثال شما در حال تماشای طوفان مهیبی از مکانی امن هستید.
در پژوهشی با جمعی از فلاسفه درباره زیبایی و امر جلیل گفتوگویی صورت گرفته و یافتهها بیانگر این بودند که تفاوتی در نگاه به حیرت از دیدگاه روانشناختی و فلسفی وجود دارد. همین تفاوت نگاه میتواند درکهای جدیدی را برای روانشناسان به ارمغان بیاورد. برای مثال یکی از موضوعاتی که فلاسفه به خوبی به توضیح آن در حیطه امر جلیل میپردازند، بسط تخیل است که به روانشناسی در توضیح امر جلیل کمک میکند.
همانطور که قبلا نیز اشاره کردیم، تجارب زیباییمحور/ حیرت بین هیجانات و حالات تغییر یافته آگاهی قرار دارند. از این رو میتوانند درگاهی برای تجربه انواع تجربیات روحانی باشند. برای مثال ممکن است با گوش دادن به موسیقی، تجربهای در فرد جرقه بخورد.
حیرت در بستر مذهبی نیز در معماری مذهبی نمایان میشود. از سقفهای بسیار عظیم و پرجزئیات در واتیکان گرفته تا مجسمههای بودا در ژاپن و معدن طلایی سیکها و کعبه مسلمانان در مکه. معماری مذهبی احساس عظمت را در بستری دینی و معنوی قرار میدهد و از این جهت میتواند موجبات ایجاد تجربه زیباییمحور و حیرت را فراهم آورد. معماری مذهبی علاوه بر مجلل بودن، شامل نمادهایی از ادیان مختلف نیز هستند. برای نمونه در واتیکان علاوه بر معماری مجلل، مجسمههایی از قدیسها نیز قابل مشاهدهاست. با ترکیب مولفههای زیبایی معماری و نمادهای دینی، افراد میتوانند تجربیات زیباییمحور/ حیرتی را داشته باشند که به صورت مستقیم به نظام باور دینی آنها متصل شود.
تجربیات زیباییمحور و حیرت میتوانند کاملا خارج از بستر دینی رخ دهند. بسیاری از افراد در مناظر طبیعی به این نوع از تجربیات دست پیدا میکنند. آلن دوباتن[۱۴]، فیلسوف معاصر در این باره میگوید:«خداناباوران میتوانند تجربیات زیباییمحور و حیرت را در خصوص هنر به کار گیرند. این تجربیات میتوانند جایگزینی برای حیرتی که برای افراد دیندار در دسترس است، باشند». پژوهشها نیز به این نتیجه رسیدهاند که ساختمانهای بسیار بلندی که ربطی به دین و مذهب ندارند، میتوانند احساس حیرت را در افراد به وجود بیاورند و فرد را به بُهت و فریز شدن وادارند. این احساس مشابه همان احساس آرامش و ثبوت جویس است که در ابتدای این اپیزود به آن اشاره کردیم. برای مثال در شهری همچون نیویورک، توریستها با دیدن آسمانخراشها حیرت میکنند اما ساکنان خود شهر ممکن است نسبت به این ساختمانها کاملا بیتوجه باشند.
دلیلی که برای رابطه بین سنتهای دینی و معنوی و تجربیات زیباییمحور و حیرت وجود دارد، این است که افراد گرایش دارند که بعد از وقوع تجربیات زیباییمحور و حیرت، میزان بیشتری از موافقت با باورهای معنوی-دینی را بیان کنند. این گرایش حتی در مواقعی که محتوا یا جرقه ابتدایی تجربه زیباییمحور نامرتبط با دین و باورهای معنوی است، نیز اتفاق میافتد.
پژوهشگری با نام باربارا فرِدریکسون[۱۵] که هیجانات مثبت را بررسی میکند، به این نتیجه رسید که افراد پس از تجارب زیبایی محور احساس می کنند که در بطن جهان، خیرخواهی وجود دارد. پژوهشهایی که بر روی تجربیات حیرتآور انجام شده، نشان دادهاند که افراد بعد از این تجربیات، معنای بیشتری را در محرکهای تصادفی درک میکنند.
تجربیات زیباییمحور و حیرت که به نظر میرسد کمترین ارتباط را با دین و مذهب دارند، نمیتوانند مستقل از اثر باورهای دینی و فرهنگها باشند. در این بین تاثیر و تاثراتی وجود دارد که در یک سمت آن، باورها و فرهنگ فرد قرار دارد و در سمت دیگر، ادراک فرد از تجربهای که از سر گذرانده قرار میگیرد.
همانطور که در سایر تجربیات روحانی، با دیدی انتقادی به بررسی پیامدهای مثبت و مرضی تجربیات روحانی پرداختیم، در تجربیات زیباییمحورو حیرت نیز به هر دوی این پیامدها میپردازیم. هرچند که تجربیات زیباییمحور و حیرت نیز جنبههای تاریکی دارند که به آن اشاره کردیم، طی پژوهشی که دیوید ییدن و همکاران ترتیب دادند، اکثریت افرادی که چنین تجربیاتی را از سر گذراندهاند، اشاره کردهاند که این نوع از تجربه، تجربه مثبتی است. همچنین فردریکسون نیز به این نتیجه رسید که حیرت یکی از هیجانات دهگانه است و در کنار لذت، سپاسگزاری، آرامش، علاقه، امید، افتخار، سرگرمی و تفریح، انگیزهمندی و عشق قرار میگیرد. همانطور که در اپیزود قبلی نیز اشاره کردیم، به طور کلی هیجانات مثبت به نتایجی مثبتی در زندگی میانجامند. برای مثال هر چه تجربه حیرت بیشتری در زندگی داشته باشید، احتمال اینکه رضایت از زندگی بالاتری داشته باشید، بیشتر است. همچنین تجربه حیرت باعث رفتارهای دگردوستانه بیشتری نیز میشود.
البته باید توجه کرد که اگر هیجانات مثبت با تعداد بسیار بالایی رخ دهند و در بین آنها هیجانات منفی تجربه نشوند، میتوانند برانگیزاننده اختلال مانیا یا شیدایی باشند. در این شرایط فرد ممکن است ریسکپذیری بسیار بالایی داشته باشد به قماربازی بپردازد و به سوء مصرف مواد و الکل روی بیاورد. همچنین فرد ممکن است به رفتارهای پرخطری همچون رفتارهای جنسی پرخطر بپردازد. حتی ممکن است فرد توهماتی را در سطح افکار خود تجربه کند. فردی با این مشکل، تجربه خود را چنین توضیح میدهد:«احساس میکنم که با این مشکل، بخشی در مغزم باز میشود که بدون حالت دوقطبی قابل دسترسی نبود. رنگها را شفافتر از قبل میبینم و به نظر میرسد که درکم از موسیقی و هنر تحت تاثیر مانیا قرار گرفته و شفافتر شدهاست. مانند ذرهبینی که پدیدهها را بزرگتر و شفافتر نشان میدهد، حالت دو قطبی نیز حیطه موضوعات را برای من فراختر کردهاست». فرد دیگری درباره اختلال مانیا چنین بیان میکند:« این اختلال هزینههایی برای فرد به همراه دارد و مانند شمشیر دولبه است و هم به صورت هدیهای برای فرد میباشد و باعث دیدن ظرفیتهای جدید میشود و هم پیامدهای منفی خود را به دنبال دارد». مانیا یا شیدایی میتواند شکل دینی و معنوی نیز پیدا کند. همین موضوع سبب شده که در درمان این اختلال به باورهای دینی و معنویت فرد نیز توجه شود.
در مطالعهای نشان داده شد که گروهی از شرکتکنندگانی که به مناظر حیرتآور نگاه کردهبودند، در مقایسه با گروهی که چنین مناظری را مشاهده نکردهبودند، با احتمال بیشتری به فرد غریبهای که نیاز به کمک داشت، یاری رساندند. همچنین در پژوهشی با استفاده از روشهای آماری نشان داده شده که تجارب زیباییمحور و حیرتی که دربردارنده هنر و طبیعتاند، در حد متوسطی با بهروزی و سلامت روان در ارتباطاند. این تجربیات همانند تجربیات تقارن که توضیح دادیم، از شدت زیادی برخوردار نیستند و از این رو اثرات کمتری نیز به دنبال دارند. به نظر میرسد تجربیات زیباییمحوری که دربردارنده طبیعتاند، پیامدهای مثبتتری را به همراه دارند. زیرا احتمالا شدت تجربیات مرتبط با طبیعت از شدت تجربیات مرتبط با هنر بیشتر است.
مطالعات علوم اعصاب نیز به بررسی تجربیات زیباییمحور و حیرت پرداختهاند. طبق این مطالعات، هنگام مشاهده مناظر زیبا، مسیر پاداش مغز فعال میشود. کتابی که دیدگاههای علوم اعصاب را درباره این تجربیات بیان میکند، کتابی تحت عنوان «مغز زیباییمحور» است که در سال ۲۰۱۴ به چاپ رسیده است. در این کتاب به جذابیت و ادراک زیبایی در دیگران پرداخته شده است و شواهدی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند تا استدلال کنند که تقارن باعث ایجاد ادراک زیبایی در انسانها میشود. اگر به طراحیها و معماریهای فضاهای معنوی توجه کنید، اهمیت تقارن را درمییابید. تقارن حتی در نمادهایی همچون صلیب و ستاره و دایره که در بستر دینی بسیار رایجاند نیز دیده میشود.
در این اپیزود ابتدا به تعریف تجربیات زیباییشناختی پرداختیم و سپس مولفههای مهم آن را برشمردیم. سپس به بررسی حیرت به عنوان یکی از هیجانات مثبت پرداختیم و احساساتی که شباهت زیادی به حیرت دارند را بررسی کردیم. سپس به ارائه توضیحاتی راجع به اثر نگاه کلی و ارتباط آن با حیرت و تجربیات زیباییمحور پرداختیم و مثالهایی را از این اثر بیان کردیم. سپس جنبههای مثبت و مرضی این تجربیات را توضیح داده و در نهایت به ارائه نتایج مطالعات علوم اعصاب درباره این تجربیات پرداختیم.
پینوشت:
[۱] Elon Musk
[۲] James Joyce
[۳] Ethel D. Puffer
[۴] Paul Ekman
[۵] Liza Barrett
[۶] Dacher Keltner
[۷] Jonathan Haidt
[۸] David Yaden
[۹] Scott Barry Kaufman
[۱۰] Michael Pollan
[۱۱] Gordon
[۱۲] Edmund Burke
[۱۳] Kant
[۱۴] Alain de Botton
[۱۵] Barbara Fredrickson