این متن به بررسی روانشناسی خداناباوری به عنوان پدیدهای مستقل از دینداری میپردازد و دو سوگیری رایج در مطالعات این حوزه را نقد میکند: ۱) نادیده گرفتن تنوع باورهای خداناباورانه و ۲) محدود کردن نمونهها به فرهنگ آمریکایی. نویسنده با اشاره به نظریه «جابجایی باورها» استدلال میکند که خداناباوران نیز مانند دینداران دارای نظامهای باوری هستند که کارکردهای شناختی، هیجانی و انگیزشی مشابهی دارند. مطالعات نشان میدهد خداناباوری صرفاً محصول تفکر تحلیلی نیست، بلکه مانند دینداری تا حد زیادی متأثر از فرآیندهای شهودی و ضمنی ذهن است. نمونههایی مانند باور به پیشرفتگرایی، انسانگرایی یا حتی تئوریهای توطئه میتوانند جایگزین باورهای دینی شوند و نیازهای روانشناختی مشابهی را برآورده کنند.
متن پادکست را از این لینک بخوانید.